امروزه، شرايط و محيط حاكم بر فعاليت سازمانها بهگونهای شکلگرفته كه بهجرأت ميتوان گفت كه تداوم حيات آنها درگرو ارتباط با يكديگر ميباشد. درحالیکه درگذشته سازمانها بهمنظور تداوم حیات و رقابت تنها بر ظرفيت، توانمندی، منابع مالی، انسانی و اطلاعاتی خويش اتکا میکردند؛ اما باگذشت زمان و بهموازات سير تحول سازمانها، این مسئله کمرنگتر شده و ضرورت ارتباطات بين سازمانها تقويت يافته است.
یک شرکت در شبکهای از روابط تجاری و غیرتجاری قرارگرفته است که هر دوی این روابط، موجب ارتقا و یا محدود شدن عملکرد شرکت میشود. تمرکز صرف بر یک شرکت منفرد نمیتواند درک قابلتوجهی از فرآیندهای کسبوکار را فراهم کند. به همین ترتیب، شرکتها نباید در انزوا دیده شوند بلکه باید به سیستمهای کسبوکار متصل شوند. روابط تجاری و غیرتجاری، یکی از منابع ارزشمندی است که شرکت آن را در اختیار دارد. همکاری با شرکتها دارای منافع مستقیم و غیرمستقیم است، از جمله منافع مستقیم میتوان به این مورد اشاره کرد که منابع شرکتهای همکار به ایجاد دانش و دسترسی به اطلاعات بازار، کمک میکند. آنها همچنین دارای مزایای غیرمستقیمی مانند دسترسی به سایر روابط، سازمانها، منابع و توانمندیها هستند.
شبکهها به ایجاد مزایای مختلف برای یک شرکت یا یک بازار کمک میکنند. بازیگران در شبکهای از روابط متقابل هستند که فرصتها و محدودیتها را فراهم میآورند.
با توجه به نوظهور بودن مفاهیم مربوط به شبکه ارتباطات بین سازمانی این پروژه در 4 فاز به شرح زیر انجام شد:
فاز اول: بررسی نظامات نوآوری
فاز دوم: مطالعه اقتصاد نوآوری (شبکهای)
فاز سوم: مفاهیم،مدلها و تئوریها در شبکه ارتباطات بین سازمانی
فاز چهارم: مطالعه تطبیقی شبکههای ارتباطات بین سازمانی به همراه طراحی شبکه کسبوکار بر مبنای نظریه دوسوتوانی